بررسى نظریه ندامت

اگر مقصود این بزرگان از ندامت، پشیمانى صرف و غیرموثر است که بى گمان سخنى گزاف است. پشیمانى تنها، بازگشت درونى به خداوند متعال نیست. اگر کسى از گناه گذشته خود پشیمان است و در عین حال تصمیم بر اصرار و تکرار آن دارد و یا درصدد جبران ویرانى هاى برخاسته از گناه نیست، به چنین کسى تایب نتوان گفت و با تأمل در سخنان طرفداران این نظریه، قاطعانه مى توان مدعى شد که اینان صرف ندامت را توبه نمى دانند.
شاهد این مطلب آن که دسته اى از اینان، عزم بر ترک گناه را شرط ندامت دانسته و تأکید کرده اند که پشیمانى بدون عزم بر ترک، توبه نیست. اما عزم بر ترک، شرط توبه است و خارج از حقیقت آن و تنها رکن مقوّم توبه همان ندامت است.[49]
اما این پاسخ، مشکل را حل نمى کند و هنوز طرفداران این نظریه با پرسش هایى مواجه اند که پاسخ قانع کننده اى در سخنانشان یافت نمى شود. یک پرسش آن است که: آیا تصمیم بر جبران گذشته چه جایگاهى در توبه دارد؟ آیا آن هم شرط است یا اصولاً در توبه نقشى ندارد؟
دیگر آن که مراد از این «عزم» بر ترک چیست؟
اگر معنى آن قصد و عزم اختیارى است، لازمه اش این است که کسى که به خود اطمینان ندارد که بتواند گناه را ترک کند، یا مى داند که آن را دوباره انجام خواهد داد، چگونه مى تواند عزم بر ترک گناه کند؟!
در واقع، چنین کسى از سویى مى داند که مى خواهد چنین گناهى را انجام ندهد; چون معنى عزم این است، و از طرفى مى داند که مى خواهد آن را در آینده انجام دهد; چون در هر حال گناه در قلمرو خواستن و فعل اختیارى است.
به بیان دیگر، یا این اطمینان نداشتن بر ترک گناه و علم به انجام دادن آن منافى با تحقق عزم است و یا دست کم آن را سست مى کند، به طورى که عزم موکد (تصمیم قاطع و قوى) حاصل نیاید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد