در این که آیا توبه بایستى بر جمیع گناهان و قبایح باشد و یا این که مى توان تنها
از بعضى گناهان توبه کرد و چنین توبه اى ، یعنى توبه مبعضه (38) صحیح است
یا خیر، اختلاف است . ابـو هـاشـم (39) مـعتزلى و جماعتى بر آن رفته اند که توبه مبعضه صحیح نتواند
بـود. و ابـو عـلى (40) و جـمـاعـتـى دیـگـر بـر جـواز و صـحـت آن
مایل گشته اند. قـایـلیـن بـه عـدم جـواز، حـجـت آورده انـد کـه سـبـب تـوبـه و پـشـیـمـانـى ، قـبـح
فـعـل اسـت و اگر جز این باشد، توبه متحقق نشود، و از طرفى ، این قبح در همه گناهان
مـتـحقق است و در همگى حاصل ، پس چنانچه از پاره اى گناهان توبه کند و پاره اى دیگر
را بـه حـال خـود رهـا کـنـد، مـعـلوم مـى شـود کـه تـوبـه تـائب بـه سـبـب قـبـح
فـعـل نـبـوده اسـت ؛ چـه اشـتـراک در عـلت ، اشـتـراک در
مـعلول را موجب است (41) و چون در توبه ، تبعیض راه یابد، توبه نیز منتفى گردد،
چـرا کـه عـلت حـصـول چـنـیـن توبه اى قبح فعل نبوده ، بلکه امرى دیگر است که در این
فـعـل بـوده و در فـعـل دیـگـر نـه . مـثلا کسى که از معصیتى توبه مى کند بدان سبب که
معصیت مورد نظر براى سلامتى بدنش مضر و زیانبار است ، و یا براى حفظ آبروى خویش
دست به دامان توبه مى شود تا در پیش مردمان ، حرمتش حفظ شود، چنین عملى توبه نیست
، چه در این جا پشیمانى بر فعل قبیح به جهت آن نیست . اگـر کـسـى بر همه گناهانش پشیمان شود به حیثى که بگویند او به واسطه ترس از
دوزخ تـوبـه کرده است ؛ چنانچه غایت توبه اش ، همین توبه باشد به شکلى که اگر
ترسى نبود، از گناهان توبه نمى کرد، توبه او نیز صحیح نیست ؛ زیرا این توبه و
پشیمانى به سبب قبح فعل نبوده است . هـمـچـنـیـن اگـر غـایـت تـوبـه ، تـرس از دوزخ نـبـاشـد، بـلکـه شـخـص بـه سـبـب قـبـح
فـعل توبه کند، ولى مع ذلک ترسى از آتش نیز در میان باشد، به حیثى که اگر قبح
فعل نباشد، شخص توبه نکند، توبه او صحیح است . هـمـیـن طـور اسـت حـکـم گـنـاه اخـلال بـه واجـب (42) یـعـنـى اگـر بـر ایـن
عـمـل پـشـیمان شود بدان سبب که به واجب اخلال نموده ، و بر آن شود که آن را ادا نماید؛
تـوبـه اش صـحـیـح اسـت اگـر چـه تـرسـى از آتش یا از حرمان بهشت نیز در نیت داشته
باشد. پس چنانچه این ترس ، هدف از توبه باشد، توبه نیز صحیح نیست . در غـیر این صورت ، توبه صحیح است ، از این روست که شخص ظالم اگر از مظلوم به
جـهـت خـوف از عـقـوبت احتمالى ، عذر خواهى کند، عقلا عذرش را نپذیرند - چنانکه در شرح
تجرید علامه و مجلى و جز آن مذکور است . در بـرابـر قـایـلیـیـن بـه جـواز، تـوبـه مـبـعـضـه را بـه جـواز اداى
عـمـل واجـبـى قـیـاس کـرده انـد کـه صـحـت آن مـتـوقـف بـر اداى
عـمـل واجـب دیـگـر نـیـسـت . بـدیـن بیان که اگر توبه از بعضى گناهان و عدم توبه از
بـعـضـى دیـگـر روا نباشد، در اعمال واجب نیز باید چون واجبى را به انجام مى رسانیم ،
واجـب دیـگـر را نـیـز انـجـام دهـیـم . لیـک مـى دانـیـم کـه امـر در
اعمال واجب ، چنین نیست . پس در توبه از گناهان نیز نباید چنین باشد.(43) توضیح آن که چنانکه ترک قبیح براى توبه کننده به سبب قبحى که در آن است ، واجب
اسـت ، فـعـل واجـب نـیـز بـه سـبـب لزوم و وجـوب آن ، واجـب اسـت .
حـال اگـر اشـتـراک افـعـال و اعـمـال قبیح در قبح ، موجب عدم صحت توبه مبعضه شود، از
اشـتـراک واجـبـات در وجـوب نـیـز لازم مـى آیـد کـه اداى یک واجب - بدون انجام واجب دیگر -
صـحـیـح نـبـاشـد. در صورتى که به اجماع ، بطلان تالى ، ثابت است ؛ چه در این که
نماز کسى که روزه واجب را به جاى نیاورده صحیح است ، اختلافى نیست .