بـایـد دانـست امورى چون قضاى وظایف فوت شده و اداى حقوق خداوند و مردم و جز آن ، نه
شرط صحت توبه است و نه جزو آن . از ایـن رو، مـحـقـق طـوسى قدس سره (35) در شرح تجرید، پس از ذکر اداى حقوق به
طور مطلق ، مى گوید: و این امور، اجزاى توبه نیستند. یعنى امور یاد شده ، چنین
نـیـسـتـنـد کـه اجـزاى تـوبـه مـحـسـوب گـردنـد و بـدون آنها، توبه صحیح نباشد؛ به
شکل انتفاى کل بدون وجود جزو. و ایـن قـول ، رد اسـت بـر کـلام معتزله ، چه آنان - چنانکه در ریاض السالکین فى شرح
صـحـیفة سید الساجدین علیه السلام آمده است - بر آن رفته اند که در صحت توبه ، رد
مظالم (36) شرط است . بنابر اعتقاد آنان ، توبه از هیچ گناهى صحت نپذیرد جز به
خـروج از آن گـنـاه ، مـانـند رد مال به صاحبش و برى گشتن از آن یا عذر خواهى از شخص
غیبت شده و راضى نمودن او در صورتى که از غیبت مطلع گشته است . لیـکـن علماى امامیه - که اشاعره نیز در این راى با آنان موافقند - برآنند که اگر چه این
امر خود واجب است ، ولى دخلى در صحت توبه و پشیمانى ندارد. آمدى گوید: چـون از کـسـى گـنـاهـى چـون قـتـل و ضـرب سـر زنـد، دو امـر بـر او واجـب گـردد،
(اول ) توبه و دوم خروج از گناه و آن (واجب دوم ) عبارت از این است که در صورت امکان ،
خـویش را تسلیم کند، تا حق را از او بستانند، و آن کس که (فقط) توبه کند، یکى از دو
واجب را ادا نموده است ، و کسى که یکى از دو واجب را به جاى آورد، صحت آن متوقف بر اداى
واجـب دوم نـیـسـت ، چـنـانـکـه اگـر دو نـمـاز بـر کـسـى واجـب شـود و او یـکى از آن دو را ادا
کند.(37) و شیخنا، علامه بهایى قدس سره مى فرماید: و بـدان کـه اداى آنـچـه کـه در اثـر گناه لازم شود، یعنى قضاى وظایف فوت شده و اداى
حـقـوق و تـمکین براى قصاص و حد و مانند آن - در صحت توبه ، شرط نیست ، بلکه خود
واجبى است مستقل ، و توبه اى که بدون آن است ، صحیح است ، لیک همراه با آن کاملتر و
تمامتر خواهد بود.